با یاد و تمنای یاری از یگانه پروردگار بی‌همتا و (صمد) و تمام اهالی درستی و نیکی و حق و عدالت با عقاید و آیین های گوناگون 

تفاوت بشر ، انسان و آدمی زاد با دیگر مخلوقات جانداران زمین و قدرت بانوان 

 

نکته ی اول اگر قصد دفاع از حقوق بانوان و یا آقایان و در کل هر جانبی رو داشته باشیم ، بسیار بهتر و حتی لازم است این دفاع مبتنی بر استدلال باشد چراکه همین بیان دلیل و استدلال است که موجب پذیرش « بیشتر » و « به نحو احسن میشود » 

اما تفاوت بشر با دیگر جانداران زمین ؛ شاید اگر نظر و تأملی عمیق و دقیق بر این موضوع نداشته باشیم ، وقتی این تفاوت مطرح گردد ، به عنوان مثال میگویم میان حیوانات جنگ و کشتار یکدیگر عملی بدیهی ، طبیعی ، قطعی و روالی ساده است ولی میان آدمی اینگونه نیست . پس آیا این تفاوتِ میان بشر و حیوانات است ؟ 

معتقدم وجود بشر به نوعی تکامل یافته و منتخبِ جمیع موجودات است که از انواع صفات و توانایی های ایشان ، بشکلی بسیار شگفت‌آور اعتدال و برگزیدگی حاصل شده ، انسان صاحب توانمندی هایی از جمله هوش و قوه ی اندیشه ی ویژه و برتر و آدمی صاحب قدرت « تشخیص نیک و بد » است . بنابراین اگر گاهاً در انسان و به جهت دفاع خویِ ویرانگری و درندگی شیران و زهر ماران یافت شود ، این عمل به جهت رهایی و دفاع از حقوق مظلومانی تحت ستم قرار گیرد پس آیا عملی غیر از اعمال مشخص شده در قاعده ی کردار بشر محسوب میشود ؟ باورمند اینچونین نیست « بلکه وجود پرشمار طرق و شیوه هایی که به واسطه ی تجربه و تدبیر و تعقلِ نزد بشر ، موجب میشود ، در اکثر مواقع ، به عنوان مثال جای جنگیدن و کشتن یکدیگر به سببِ فتح قلمرو ، راهکاری غیر لحاظ شود و یا فرضاً بجای کشتار دام ، از منابع غذایی دیگر استفاده شود » . لهذا تفاوت توانایی ویژه ی کسب علم ( بشر ) ، گستره ی عظیم محدوده ی شناختی و تجربی و مقیاس ( انسان ) و قوه ی تشخیصی است که در کدام زمان و وضع ، کدام نوع از مواجه ، درست و نیکو است تا برترین و مطلوب و صحیح ترین نتیجه برای خویش تن و دیگران حاصل گردد ( آدم ) . 

بد نیست اگر در این بین یک نکته رو یادآور بشم ؛ چرا میگن رعایت حقوق اولیه ی بشر ولی نمیگن حقوق آدم یا حقوق انسان ؟ باورمندم یکی از دلایلش اینه که بسیاری آدم رو برتر میدونن و قضاوتی اشتباه نسبت به بنی بشر دارند که پس اگر آدم آن مخلوق شایسته و احسن است ، حقوقی ویژه برای بشر نباید قائل بود و نهایتاً همانگونه که با حیوانات مواجه میشود با بشر نیز ! ابتدا اینکه بشر ، انسان و آدمی یک تعریف کلی است و نمیتوان گفت فلان شخص مطلقاً بشر است یا آدم و نکته ی دیگر است که توانایی های ویژه ی بشر موجب میشود نسبت به دیگر جانداران زمین « توانایی و امکان یادگیری و رعایت اصول و قوانین صحیح را به حد اعلاء داشته باشد » ، بنابراین هم به جهت ویژگی ، مزیت و برتری های وی نسبت به دیگر موجودات برایش میبایست حقوقی باشد و « هم بدلیل این احتمال بسیار زیاد و بدیهی که به سرعت قابلیت صحیح و برتر اندیشیدن ، تشخیص درست و نادرست و رعایت اصول صحیح را دارد » . 

یک مثال برای درک بهتر موضوع بشر و آدم ؛ فرضاً اگر جلوی یک گاو یک بشکه ی نمک و یک بشکه ی آب باشد ، به احتمال زیاد دائماً نمک میخورد ، تشنه میشود ، آب میخورد ، مجدد نمک ، تشنگی و آب و آنقدر این کار را ادامه میدهد که شکمش پر شده و جان میدهد و اگر زنده بماند ولی درد فراوان بکشد ، بازهم محتمل است فردا آن عمل را انجام دهد ، ولی اگر نزد بشر یک بشکه ی آبجو باشد ، شاید جای یک لیوان ، دو لیوان بنوشد و تهوع و استفراغ کُند ولی در لحظه آنرا دریافته و نوشیدن را متوقف میکند و از آن مهمتر فردا و روز دیگر آن عمل را تکرار نمیکند بلکه برای دیگران این تجربه را بازگو میدارد . بنابراین روند بلوغ و تکامل را میتوان با دو مفهوم بنی بشر تا مبدل شدن به بنی آدم مقیاس داشت و نکته ای مطرح است ؛ ابتدا اینکه حتماً قطعی نیست یک گاو این عمل را انجام دهد و یا روز بعد و پس از درد فراوان مجدد انجامش دهد و همچنین قطعی نیست بشر این عمل را هرگز انجام ندهد ولی حدود مطرح است که در میان حیوانات به چه میزان خطا بیشتر و روند بلوغ و کمال اندک و شاید ساکن و اما در میان آدمیان این حدودِ عدمِ انجام و تکرار خطا کمتر و همواره در مسیر بلوغ و کاملیت بودن و رفع عیب و نقص بیشتر است و سپس اینکه زبان و ارتباطاتِ میان انسان به چه حدود موجب رشد و کمال و عدم تکرار اشتباه میشود . 

واژگان کلیدی ؛ بنی بشر ، بنی آدم . 

 

ولی چرا بنده این موضوع تفاوت بشر با دیگر موجودات رو در کنار مبحث قدرت بانوان مطرح داشتم ؛ 

ابتدا بر یک مسئله و یا حقیقت مهم یادآور میشم که از سوی بسیاری مورخین و راویان نقل شده ، « اگر سرزمینی در مقطعی از زمان ، فرمانروایی غارت گر و ظالم داشته ، بسیاری از اهالی آن سرزمین به جهت تعیین و استقرار آن فرمانرا در آن جایگاه نقش موافق داشتند » و گویی هر دو جانب شایسته و سزاوار یکدیگر بودند البته دقیقاً بالعکس این هم هست که چه بسیار اشخاص در طول تاریخ بودند ، همچون عیسای ناصری که هرچند فراوان در پی دفاع از حقوق مردمانی بوده ، بدست پادشاه زمان و در حین مشاهده و بی اعتنائی اهالی و حتی موافقت ایشان مصلوب شده و چه رنجها که وقوعش جلوگیری نشده و بر سر آن اهالی آمده و البته که منظور این نیست همیشه به این دو حالت بوده ، قطعاً گاهی مردمانی خوب و حکامی عادل ، گاه فرمانروایی ناعادل و ظالم و مردمانی اهل حق و درستی و در مقابله و مبارزه و پرشمار حالات دیگر . اما این چه ارتباطی به موضوعمون داره ؟ مقصودم اینه بگم اگر کمی با تأمل و تعمیق بر روایات مستند تاریخی نظر کنیم متوجه میشیم همیشه این حقیقت وجود داشته که سرنوشت بشر نسبت کردارش و چنانچه حق و لایقش بوده تعیین و غالباً منتهی شده ، چه حاصل شدن بدی از پی بدی و چه حاصل شدن خوبی از پی خوبی و هرچند گاهاً زمان زیادی برده تا درستی و راستی به جایگاه شایسته و نیکوی خویش برسد و یا توانمندی و نیروی ظالم و نااهلان از بین رود ، ولی همیشه این موضوع که به عنوان کارما و بسیاری عناوین دیگر بیان شده ، قطعی بوده و حال فرض کنیم معیار برتری میان جوامع بشری به زور و قدرت منتهی شود و از پی مردهای بالغ نسبت به دیگران برتر در نظر گرفته شود و صاحب حقوق بیشتری باشند ، آیا سزای ظلمی که این جوامع بر بانوان و هرآنکه توان فیزیکی و زور کمتری داشته این نیست که دائماً با یکدیگر در جنگ باشند و چندین برابر رنجی که بر دیگران متحمل شدند را در آن جنگها ، بر یکدیگر تحمیل کنند ؟ آیا این حکمتی روشن و واضح و همان کارما غالب و مطلق نیست ؟ 

بنابراین تا زمانی که حقیقتِ راستینِ قدرتِ آدمی را درنیابیم و برجای نیاوریم ، محکومیم به اینکه فقط برتری رو در زور بیشتر و یا ثروت بیشتر و یا قلمروی بزرگتر بدانیم و از سوی جانبی با زور و ثروت بیشتر و قلمروی بزرگتر تهدید و تحقیر و مورد ظلم باشیم و آیا واقعاً برتری و قدرتمان تنها در اینها است و یا تشخیص و استفاده ی صحیح و متناسب اوضاع از انواع توانمندی‌ها ، دارایی و امکانات گوناگونمان در زمان مناسب . 

نهایتاً چند نکته ی مهم ؛ ابتدا اینکه تأکید دارم ، همانا به دفعات تکرار شد ، مقصود این نیست از قدرت ، ثروت و انواع دارایی خویش را فارغ و جدا بدانیم ، بلکه رعایت اعتدال و تشخیص صحیح و البته همپواره تصدیق و تلاش به جهت مواجه ای درست و نیکتر . 

نکته ی دیگر اینکه احتمالاً از مهمترین دلایلی که میان جوامع ، بویژه در گذشته ، برتری مردان لحاظ میبوده این است که جنگ و قدرت آخرین و مهمترین ویژگی و توانایی میان مردمان است . بدین معنا که فرض کنیم قبیله ای اموال و زمین‌های قبیله ای دیگر را به ناحق از ایشان گرفته بوده ، به طرق گوناگون در صدد بازپس گرفتن آن برمی‌آمدند و موفق نمیشدند تا زمانی که با گروهی از جنگجویانشان بر ایشان هجوم داشته و حق خود را میگرفتند ، بنابراین زور مهمترین عامل و ویژگی محسوب میشده پس مردان صاحب برتری و حقوق بیشتر . ولی هرچه زمان گذشته ، به واسطه ی طریق های ارتباطی ، گسترش علم و شناخت و آشنایی با پرشمار اهداف و مقاصد گوناگون ، غیر از بدست آوردن طلای بیشتر و قلمروی بزرگتر ، این مشکل بیشتر رفع شده . اکنون جهانی را فرض کنیم که جنگ میان کشورها فقط از طریق رباتها انجام میشود و شکست لشکر رباتهای کشوری به معنی مغلوب شدن ایشان تلقی گردد و یا جوامع به حدی متمدن گردند و قوانین نظارتی و جریمه های سخت لحاظ شود که هرگز بشری با شخصی دیگر دعوا نکند و شکایت فقط از طریق مراجع قضایی پیگیری شود ، آیا بازهم مردها این حس و اندیشه ی بسیار فریبکار و البته مبتنی بر حکمتِ شایستگی را به وجود خویش راه میدهند که ما از بانوان برتریم ؟ البته در طول تاریخ تمدن و حکمرانی هایی از جمله هخامنشیان بوده که در مقیاس زمان خودشان با دیگر قلمروها همچون آرمان‌شهرهایی افسانه ای ، خیالی و غیر دست‌یافتنی بودند ولی اگر زمان حال را با آن امپراتوری مقایسه کنیم ، قطعاً آن بسیار ناقص و معیوب تلقی میشود و اما آیا اکنون مردانی راستین در جهان نیستند که بگویند بانوان نزد خالق عزیزتر و در حقیقت ما فداییان ایشان و مدافعان ایشان هستیم ؟ گذشته از اینها ویژگی های در وجود بانوان بسیار برجسته و وافر است که اغلب مردها از آن کم بهره اند و شاید حکمتی به جهت نمایان و مشخص شدن آن ویژگی ها است و تا زمانی که حقوق ایشان به نحو احسن و کامل برجای آورده نشود ، البته مبنی بر تعادل و نه این ور گود افتادن و نه از آن ور گود افتادن ، آن ویژگی ها و برتری آشکار نمیگردد و جمیعاً ، مگر تعدادی اندک از آن بی بهره اند . شاید این فریب ذهنی ایجاد شود که منظورتان این موارد است که فرضاً در آشپزی صاحب برتری هستند ؟ مگر نمیدانید شماری کثیر از بهترین آشپزهای جهان هم مرد هستند ؟ پاسخ ؛ نه ، منظور آشپزی و خیاطی و گلدوزی نیست ، بلکه کلیاتی بسیار وسیع‌تر از این موارد ، به عنوان مثال در مواردی از زمینه های مدیریت ، شاخه هایی از الهامات گوناگون از طبیعت و تلفیق آن و در نتیجه کشف و خلق و اختراع مواردی بسیار راهگشا در روند زیست ، جریانات تربیتی و پرورشی و تأثیرپذیری بشر به سببِ آموختن و رعایت و برجای آوردن اصول صحیح در زندگانی و پرشمار موارد دیگر که همانا یادآور شدم ، زمانی روشن و مشخص میشود و عموم موجودات از تمام آن بهره‌مند میشوند که حقوق ایشان تکمیل و به نحو احسن و شایسته برجای آورده شود و ظلم های گذشته در طول تاریخ جبران شود . پس یادآور بر آن یومی که همگی دریافته که وجود مرد برتر نیست بلکه ، مثال آن مثالِ آب و آتش ( دما ) است ، هرکدام نباشد ، حیاتی نیست و هیچگاه آیا میتوانی بگویی آب ارجح و برتر است ؟ اگر اینگونه گفتی ، آیا دلیلش این نیست که خاصیت دما را ندانسته ای . 

با تلاش و آرزوی سلامتی و خوبیِ همیشگیِ بر حق و عادلانه برای همه .